بسم الله الرحمن الرحیم
مردی در گوشه ای به راز و نیاز به درگاه الهی می پرداخت و چنین می گفت:
خداوندا، کریما، آخر دری بر من بگشای.
صاحبدلی از آن جا گذر می کرد سخن مرد شنید و گفت:
ای غافل این در کی بسته بوده است!
نظرات شما عزیزان:
[ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:مرودشت , بسیج مرودشت , واحد اندیشه , داستان , لطیفه , پند , حکایت , شیرین,
] [ 22:58 ] [ رضا مردانه ( عمار رهبری) ][